همه ما موظفيم كه پيام خون شهدا را به گوش جهانيان برسانم
به گزارش نوید شاهد کهگیلویه وبویراحمد، شهید رمضان يزدانى سال 1348 در روستای نصرآباد دیده به جهان گشود. از همان دوران نوجوانی دارای حسن سلوک و اخلاق نیکو و علاقمند به مسائل دینی بود. شهید 8بار راهی جبهه شد و سرانجام در حالی که از بهار عمرش هنوز 18سال نمی گذشت بر اثر ترکش خمپاره به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
گذری بر وصیتنامه شهید
بسم رب الشهدا و الصديقين
من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدو الله عليه فمنهم من قضى جنته و منهم من ينظروا و ما بدلوا تبديلا
حال زمان آن رسيده است كه به نداى هل من ناصرن ينصرنى امام امت لبيك گفته ، جان بر كف در راه خدا از مال و جان خويش بگذريم و پرچم لا اله الا الله و محمد رسول الله را در سرتاسر جهان به احتزاز در آوريم و مستضعفان جهان را از زير بار مستكبرين جهان نجات بدهيم و اين نجات ميسرنيست جز با پايدارى و ايثار امت مسلمان .
وظيفه شماست كه هرگاه پرچمى از دست يكى از سربازان اسلام به زمين افتاد سرباز ديگرى آن را برداشته و راهى ميدان نبرد گردد و اميد است كه پرچم از دست افتاده مرا بدست بگيريد و جاى خالیم را در سنگر نبرد پر نمایيد و اسلحه ام را بدست گرفته و با گلوله هاى آتشين آن قلب دشمنان اسلام را با آن نشانه بگيريد .
من به نداى رهبر كبير انقلاب لبيك گفته ام و داوطلبانه روانه جبهه هاى جنگ شده ام تا رسالت خود را جامه عمل بپوشانم و كلمه ايمان به خدا را در اين راه مقدس ثابت نمايم ما همه موظفيم كه پيام خون شهدا را بگوش جهانيان برسانم و اگر بخواهيم خون شهداى اسلام را هدر ندهيم بايد هميشه از ولايت فقيه و روحانيت مبارز و متعهدى كه براى اسلام و انقلاب اسلامى كارميكنند پشتيبانى كنيم .
افسوس كه اين جسم من يك جان دارد اى كاش كه هزاران جان ميداشت تا در راه دین و مكتب و امامم فدا ميكردم .
اما تو اى پدر اكنون براى چندمين باراست كه عازم جبهه هاى نبرد حق عليه باطل ميشوم از تو ميخواهم اگر چه فرزندى نالايق بودم مرا ببخشيد و حلاليت مى طلبم . شايد اين بار ديگر برنگردم ، و اجل فرصت ندهد كه همديگر را ببينيم ، اگر من شهيد شدم براى من ناراحت نباشيد و در مرگ من گريه نكنيد چون امام عزيزمان در مرگ فرزند گراميشان گريه نكرد. صبر را پيشه خود كن تا آنجا ئيكه قرآن مى فرمايد: " يا ايها الذين امنوا ستعينوا باالصبرو الصلاة ان الله مع الصابرين " خداونددراينآيه ازقرآن مؤمنين را به صبر و استقامت و نماز گزاران در راه خدا دعوت ميكند و خداوند با صابران است .
سخنى با شما مادر و خواهرانم
باز هم شما را به صبر و استقامت در برابر بليات و مصائب وصيت ميكنم و از شما ميخواهم كه زينب وار در برابر حوادث، اگرچه شهادت من هم باشد پايدارى نمایيد و همچون كوه مقاوم باشيد .
هر گاه كه زياد ناراحت شديد كاروان اسراى كربلا رادر نظر مجسم سازيد و كودكان اهل بيت پيامبر را در نظر آوريد كه پاى برهنه راه كربلا را تا شام طى كردند و در مسير راه تازيانه بر آنان ميزدند .
اى مادران از رفتن فرزندانتان به جبهه ها جلوگيرى نکنید كه فردا درمحضر خدا جواب زينب را چه خواهيدداد؟
شما اى برادران عزيز و گراميم
راه خدا بهترين را ه زندگى است ، پاينده و كوشنده اين راه باشيد و از شما ميخواهم كه پاسدار حريم قرآن و اسلام و همچنين خون شهيدان باشيد و از شما طلب حلاليت ميطلبم .
اى همسر مهربانم
گرچه من شوهرى خوب برايت نبودم اما از تو ميخواهم كه پيام خون شهيدان را به همه زنان اسلام برسانيد و در مرگ من چنان صبور و شكيبا باش و اسوه و الگوئى باشى براى ديگر زنان مسلمان. از توميخواهم كه با فرزندم به ملايمت و مهربانى رفتار كنى و او را نوازش نمائى تا او احساس ناراحتى نكند .
تو اى نور ديده و گوشه قلبم و پسرعزيزم مرتضى جان: دوست داشتم چهره پاك و معصومت را ببينم ولى پيوستن به معشوق و عشق به الله را برتو ترجيح دادم .
پدر ،مادر، خواهرو برادرانم
به من ناكام نگویيد، چون به كام خود رسيده ام و شهد شيرين را كه مدتها دنبال ميگردیدم سرانجام يافتم و چشيدم. تابوتم را به روستاى قاسم آباد برده تا زمين شهادت دهد كه من عاشقانه جنگيدم و به آرزو و هدفم كه شهادت بود رسيدم و بدانيد كه هيچ چيز از متاع دنيا با خود نبرده ام .
و اما آنچه در درونم نهفته و خفته بود بوسيله اين چند قطعه شعر ابراز ميدارم :
من به خود نامدم اينجا كه به خود باز روم
آنكه آورد مرا باز برد در وطنم
مرغ باغ ملكوتم نيم از عالم خاك
چند روزى قفسى ساخته اند از بدنم
اى خوش آن روز كه پرواز كنم تا بردوست
به اميد سر كويش پروبالى بزنم
در آخر به همه دوستان سلام ميرسانم و از همه آنها در همين جا خداحافظى ميكنم .
خداحافظ تادر روز محشر .
منبع : بنیاد شهید وامور ایثارگران استان کهگیلویه وبویراحمد